همهی ما معتقدیم وقتی ارزش خانواده را شناختیم، می فهمیم باید در مراقبت از آن سخت کوشا بود.
ولی حرف ما این است که:
آه زندانیِ این دام بسی بشنیده ام // حال مرغی که رهیده است از این دام بگو
راه حلی نیاز است که در شرایط جدید حیات توحیدی خانواده حفظ شود
و آزاد از روحیهی غربزدگی بتوان از طریق خانواده به سکنیگزیدن (آرامش) روحی رسید.
لازم است همه تلاش کنیم تا بیش از آنکه هنوز پدیدهی زن و خانواده را در گذشته بنگریم
و افسوس رفتن آن شرایط را بخوریم - در حالی که به گذشته برگشتن محال است - واقعیت را درست بنگریم.
و امکان تحقق آرمان ها در شرایط جدید را برنامهریزی کنیم.
کاری که از طریق انقلاب اسلامی انجام دادیم؛ درست در شرایطی که نظامهای سیاسی کشورها تماماً سکولار بود
و همه میگفتند دوره دین گذشته - چون برگشت به گذشته را محال میدانستند- انقلاب اسلامی نشان داد
در شرایط جدید نیز میتوان نظامی سیاسی بر مبنای تفکر دینی پدید آورد،
که در عین مترقی بودن و قدم به جلو برداشتن، تعریفی از انسان دارد
که بندگی انسان و معبودیت خدا در آن محفوظ خواهد ماند.
همان طور که زنان با مبانی دینی در شرایط گذشته توانستند تعریف صحیحی برای خود تدوین کنند
و زندگی انسان را رونق بخشند، در شرایط جدید نیز باید تلاش کنند بر مبنای نگاه الهی به زن،
تعریف مناسبی از خود داشته باشند. تا بتوانند نقشهایی که همیشه در تاریخ اسلامیِ ما آفریدهاند،
ادامه دهند. چارهی کار نه ماندن در زندگی گذشته است در حالی که شرایط، شرایط گذشته نیست؛
و نه تسلیمشدن به آن نوع زندگی که فرهنگ مدرنیته به زنان پیشنهاد میکند؛
که بیشتر زنان عضوی مزاحمند و باید کاری کرد که از شرّ آنها آزاد شد؛
و یا اسباب دست کمپانیهای بزرگ خواهند شد و عامل هرچه بیشترِ سقوط جامعه.
با حساسیت به موضوع فوق است که در این مباحث سعیشده موضوع زن و خانواده طرح شود.
آنچه مهم است این است که اگر خانواده کنونی دچار پریشانی است،
این پریشانی امری عارضی نیست که بر اثر عوامل خارجی بهوجود آمده باشد،
تا عواملی از همان نوع بتواند آن را مرتفع کند.
این پریشانی به تعریفی برمیگردد که در شرایط جدید برای عالم و آدم میشود.
باید علت گسستگی از زندگی دینیِ گذشته پیدا شود تا درمانها مؤثر افتد.
و این بدون شناخت تمدن جدید که علت این گسست است امکان ندارد.
استاد طاهرزاده در مقدمه کتاب زن آن گونه که باید باشد، می نویسد: با آنکه میدانم بحمدلله در دهه اخیر بسیاری از اندیشمندان، متوجه بحران خانواده و جایگاه واقعی زن در کشور عزیزمان شدهاند و هر کدام به سهم خود تلاشهای موثری نمودهاند؛ ولی از آن جائی که باید قبل از نظر به آرمانها، بستر تحقق آنها را شناخت و تحلیل نمود. من نیز بر آن شدم که مباحث مربوط به زن و خانواده را از زاویهای خاص خدمت عزیزان عرض کنم.
با توجه به این که نباید در مقابل سؤالهای جدید، جوابهای کهنه را تکرار کرد، باید عرض کنم فرهنگ مدرنیته، عالَم جدیدی را برای ما پیش آورده که در ظلمات آن همه چیز گم شده است.
قصه ما قصه آن روستایی در مثنوی است، که در روشنایی روز گاو خود را به طویله برده و شب هنگام در تاریکی رفته است، تا آن را بجوید و چون شیر، گاو را خورده و به جای آن نشسته، روستایی بدون آنکه بداند دست به پشت و پهلوی شیر میکشد، به تصور اینکه گاو خود را نوازش میکند.
دسـت میمـالید بـر اعضای شـیر پــشت و پــهلو، گـاه بالا، گـاه زیر
گفت شیراَر روشنی افزون شـدی زهرهاش بِدریدی و دلخون شـدی
ما نیز پدیده ها را در شرایط جدید نمی بینیم و برنامه های خود را برای پدیده هائی پیشنهاد می کنیم که به آن شکل وجود خارجی ندارد.
فکر میکنیم ماشین سواری همان اسب است که کمی تندتر میرود و یا بیل مکانیکی همان بیل است که با حجم بیشتری خاکها را جابجا میکند؛ غافل از اینکه اینها تمام زمین را در اختیار خود قرار می دهند و چهره زندگی را به کلی نسبت به گذشته تغییر دادهاند.
در مباحث کتاب روشن خواهد شد در دنیای جدید انسان، تعریف دیگری از خود دارد و به تبع آن زن نیز معنی دیگری به خود گرفته که اگر بستر مناسبی برای ارتباط با او فراهم نشود؛ با نگاههای گذشته و در بسترهای گذشته نمیماند و موجب بحران خانواده و جامعه می شود، و این در حالی است که بهشت زیر پای مادران است. و اگر مادرانِ جامعه درست عمل نکنند؛ جامعه به جهنمی تبدیل می شود که نه مرد می تواند ادامه حیات دهد و نه زن.
.: Weblog Themes By Pichak :.